نکات ارجمند و نفیس و در خور تأمل فراوانی را میتوان از کتاب مورد بحث، استخراج کرد و راجع به یکایک آنها به تفصیل سخن گفت و در آنها کنکاش کرد که اینک برای رعایت اختصار، تنها به یک نکتۀ مهم از آنها میپردازم.
«اندیشهورزان آزاده در تاریخ اسلام» در واقع، گزارشیاست نسبتاً جامع از سنت دگراندیشی در تاریخ اسلام. نویسندۀ این کتاب میخواهد این نکته را ثابت کند که در دورۀ خلافت عباسیها که دوران طلایی تاریخ تمدن اسلامی هم در همین دوران قرار دارد، جهان اسلام به مرحلۀ بالایی از رشد فکری و بلوغ مدنی رسیده بود تا جایی که اندیشمندان، ساحت وسیعی پیش روی خود برای جولانگری میدیدند و آزادانه میتوانستند نظرات و دیدگاههای خود را در بارۀ مسایل و موضوعات گونهگونه بیان کنند بدون اینکه هراسی از گرفتار شدن به پیامدهای ناگوار این اظهار نظرها در دل راه دهند. بر اساس ادعای دومینک اورفوا، جهان اسلام در سدههای نخستش، به ویژه در دوران خلافت مأمون عباسی (وفات:۲۱۸ هـ ق) که دوران طلایی جنبش ترجمه و ظهور عقلگرایی اسلامی در چهرۀ نحلۀ معتزلیان به شمار میآید، گواه آزادی اندیشه به صورت بسیار گستردهای بود که به آسانی میتوان گفت که قابل مقایسه به وضعیّت کنونی جهان اسلام نیست. مسلکهای مختلف فکری در این سدهها در اوج فعالیّت خود قرار داشتند و گفتگوها و مناظرات داغ علمی میان گروههایی که از لحاظ اندیشگی به کلی متفاوت از یکدیگر بودند، به گونۀ آزاد برگزار میشد و در بسا اوقات، کاخ خلیفه، میزبان اینگونه مناظرهها میبود و در طی آنها دانشمندان مسلمان با دانشمندان ادیان دیگر از مانویه و مسیحیان گرفته تا صابئین (مندائیان) و حتّا آنهایی که متهم به الحاد و بیدینی و زندقه بودند وارد مناظره و گفتگو میشدند و هر کدام از طرفین، آزادانه و بدون هیچ خودسانسوری حرفهای خود را در باب عقاید طرف مقابل میزدند. همچنین در درون مسلمانان، گروههای گونهگون اسلامی اعم از سنی و شیعه و اسماعیلیه و معتزله و کرامیه و… میان خود بساط مناظره را پهن میکردند و با آزادی تمام، دیدگاههای خود را در باب مسایل و موضوعاتی ابراز میکردند که اکنون بسیاری از متفکران و اندیشهورزان در دنیای اسلام، جرأت سخن زدن در مورد این مسایل را ندارند از ترس اینکه مبادا منسوب به خروج از اسلام شوند و حکم «مرتد» بر آنها جاری شود. با خواندن این کتاب، آدم به این نتیجه میرسد که در عرصۀ اندیشهورزی و آزادی بیان، جهان اسلام، گرفتار عقبگرد خطرناکی شده است. در حالیکه جهان امروزی، شاهد «انقلاب صنعتی بزرگی» است که باعث شده دسترسی به معلومات، بسیار آسان شود و این امر، تأثیر خود را بر ساحتهای مختلف معرفت و دانش گذاشته، جهان اسلام در عرصۀ تولید اندیشه و آزادی بیان، حال نزار و پریشانی دارد و گشودگی در برابر فرهنگها و عقاید دیگران، در میان مسلمانان، معمولاً وجود ندارد و حتّا گاهی خواندن کتابهای مخالفان فکری، جرمی نابخشودنی تلقی میشود و ممکناست خواننده را دچار مشکلات و گرفتاریهای عدیدهای بسازد. نویسنده در جایی از کتابش این نکته را اینگونه متذکر میشود:«آغاز تاریخ اسلام، از ظرفیّتها و پتانسیلهای غنامندی برخوردار بود و «انقلاب عباسی» در زمینۀ اندیشه و فکر، بسیار غنی و ثروتمند بود چرا که توانسته بود عناصر و مؤلفههایی را از بیرون اسلام، در خود هضم کند و پذیرا شود، مؤلفههایی که آغاز ورودش به جهان اسلام از زمان امویها شروع شده بود. با اینهمه، رفته رفته فشار حوادث و واکنشهای منفعلانۀ عوام که از اندیشیدن بیزار بودند و آن را کاری دشوار میشمردند، این سرچشمه را به کلی خشکاند.»
در همین مرحله از تاریخ اسلام که تاریخنگاران از آن به عنوان «دورۀ زرّین تاریخ تمدن اسلامی» یاد میکنند، شخصیّتهای نامداری مجال ظهور یافتند که عقاید و باورهای به کلی خلافآمدِ عادت را ترویج میکردند و گسترش میدادند که پارهای از آنها عبارتاند از صالح بن عبدالقدوس و ابن ابیالعوجاء و بشار بن برد و ابن راوندی و أبیشاکر دیصانی. در پهلوی آن، طیفهای مختلف فکری و عقایدی در درون قلمرو اسلام هم به منصۀ ظهور رسیدند، از قبیل معتزلیان- که دربرگیرندۀ طیفهای مختلفی بود- و اسماعیلیه و کیسانیه و اهل حدیث و جهمیه. افزون بر آنکه فقیهان برجسته و بزرگی پا به عرصه گذاشتند از قبیل ابن جریر طبری و سفیان ثوری و لیث بن سعد و ابوحنیفه و شافعی و مالک. هیچیک از روایتهای تاریخی این را نقل نکرده که در این دورۀ تاریخی، دستگاه حاکم یا شخص دیگری دست به کشتار مخالفان فکری خود زده باشد بلکه بر عکس آن، در این دوره، واکنشها در برابر مخالفان فکری به صورت کتاب و مقاله نوشته میشد که این امر به غنامند شدن اندیشۀ اسلامی نقشی بهسزا ایفا کرد. مثلاً ابیحاتم رازی کتابی نوشت برضد ابیبکر رازی، همشهری دگراندیشاش، به نام «الرد علی أبیبکر الرازی الملحد» یا قاسم الرسی دست به نوشتن کتابی زد به عنوان «الرد علی ابنالمقفع»، در پهلوی کتابهای پرشمار دیگری که هر گروه برضد دیگری نگاشت و بدینسان، بازار گفتگو و مباحثۀ فکری را گرم نگه داشته شد. پس از آنکه متوکل عباسی به سکان قدرت رسید، همه چیز به یکبارگی و یکسره دگرگون شد و محدودیّتهای کمرشکنی برضد آزادی گفتار و نوشتار وضع شد و میدان وسیعی برای در جولان آمدن در اختیار اهل حدیث به رهبری احمد بن حنبل گذاشته شد و آنها از همۀ تریبونها برای نشر و پخش عقاید خود استفاده کردند و طبیعتاً از اینکه دیگران از این تریبونها استفاده کنند مانع شدند. اوج ایجاد محدودیّت برای مذاهب دیگرِ مخالف مذهب اهل حدیث، در زمان القادر بالله، خلیفۀ محافظهکار عباسی شکل گرفت که اعلامیهای را به نام «الاعتقاد القادری» صادر کرد و دستور داد که در همۀ شهرهای اسلامی این اعلامیه را پخش و تکثیر کنند و در آن به صورت تمامقد از باورها و اعتقادات اهل حدیث در برابر معتزله و جهمیه و أشاعره و شیعه و… پشتیبانی و حمایت خود را اعلام کرد و آن را اعتقاد صحیح اسلامی لقب داد.
نویسندۀ کتاب «اندیشهورزان آزاده در تاریخ اسلام» در بخش پایانی کتاب چنین مینویسد:«پژوهش و واکاوی ما در بارۀ تاریخ اسلام، این موضوع را آشکار کرد که تفکر نقادانه (سنجشگرانهاندیشی) پدیدهای ریشهدار و اصیل در تمدن اسلامیاست. در گذشتهها کسانی کوشیدهاند با بهرهگیری از روشهای خشن- و نه با به کارگیری استدلال و مناظره و مباحثه- با اندیشۀ انتقادی دشمنانه و خصمانه رفتار کنند و بکوشند آن را قلع و قمع نمایند و از صحنۀ روزگار حذف کنند. هرچند مدتهای مدیدیاست که تفکر انتقادی نتوانسته در جهان اسلام به صورت نظاممند و پیوسته به جلوهگری بپردازد و تأثیرگذار باشد و جریانی پدید آورد و تنها این فرصت را یافته که گاهگاهی شمعی در شبستان تاریک اندیشه بیفروزد؛ معذلک، سنجشگرانهاندیشی هرلحظه این توانایی را دارد که خود را جمع و جور کند و خلأ موجود در عرصۀ اندیشهورزی را پر کند چون تاریخ اسلام، گواه آناست که تفکر انتقادی، چیز بیگانهای با جهان اسلام نیست و ریشه در سنّت اسلامی دارد.»
مهران موحّد- خبرگزاری جمهور
گزارشی خواندنی از سنّت دگراندیشی در تاریخ اسلام
مهران موحد
مسلکهای مختلف فکری در این سدهها در اوج فعالیّت خود قرار داشتند و گفتگوها و مناظرات داغ علمی میان گروههایی که از لحاظ اندیشگی به کلی متفاوت از یکدیگر بودند، به گونۀ آزاد برگزار میشد و در بسا اوقات، کاخ خلیفه، میزبان اینگونه مناظرهها میبود و در طی آنها دانشمندان مسلمان با دانشمندان ادیان دیگر از مانویه و مسیحیان گرفته تا صابئین (مندائیان) و حتّا آنهایی که متهم به الحاد و بیدینی و زندقه بودند وارد مناظره و گفتگو میشدند و… .
صاحب این سطور، به زعم خودم همواره سعی کردهام تا جایی که ممکن باشد از افتادن در دام کلیشهها بپرهیزم و روی همین جهت، قاعدتاً کتابها و نوشتههایی که مشتمل بر سخنان تکراری و داوریهای کلیشهای و سطحی باشند رغبتی در من نمیانگیزند و توجهم را جلب نمیکنند. کتابی هم که در اینجا از آن مینویسم کتابیاست که از زاویۀ متفاوت به سدههای نخستِ تاریخ اسلام نگاه کرده و کوشیده از داوریهای کلیشهای و قالبی نسبت به تاریخ اسلام بپرهیزد. تاریخنویسانی که در مورد تاریخ اسلام، سررشتهای دارند غالباً در دو دسته جای میگیرند. دستۀ نخست، آنهاییاند که بسیار نسبت به تاریخ اسلام خوشبین هستند و همه چیز را سفید میبینند و هیچ نقطۀ تاریکی در تاریخ اسلام- به ویژه در سدههای نخستِ اسلام- به چشمشان نمیآید. دستۀ دوم، عبارتاند از تاریخنگارانی که با بدبینی به سراغ تاریخ اسلام میروند و همیشه نیمۀ خالی لیوان را میبینند و همواره بر نقاط منفی تاریخ اسلام تأکید میورزند. در این میان، بسیار اندکشمار اند آنهایی که برخوردی انتقادی نسبت به تاریخ اسلام داشته باشند و زیباییها و زشتیهای تاریخ و تمدن اسلامی را توأمان با هم مورد ملاحظه قرار دهند و نه از خوبیهای آن چشمپوشی کنند و نه زشتیهای آن را نادیده بگیرند. دومینک اورفوا، اسلامشناس معاصر و نامدار فرانسوی که در این اواخر، نسخۀ عربی کتاب «المفکرون الأحرار فی تاریخ الاسلام»اش را مطالعه کردم، کوشیده چنین رویکردی را در رابطه به تاریخ اسلام برگزیند. موضوع کتاب یاد شده مهمترین دورۀ تاریخ اسلامیاست که در طی آن، مسلمانان، خلاقیّتها و ابداعات شگفتانگیز تمدنی برای جهانیان در همۀ ساحتهای معرفت و دانش عرضه کردند. کتاب مزبور به کندوکاو زندگی و اندیشۀ پنج تن از اندیشهورزانی که در سایۀ «خلافت عباسی» روزگار سپری میکردهاند میپردازد. این پنج تن عبارتاند از عبدالله بن مقفع، برگردانندۀ کلیله و دمنه به عربی (وفات:۱۴۲ هـ ق)؛ حُنین بن اسحاق، نویسنده و مترجم نامدار(وفات:۲۶۴ هـ ق)؛ ابن راوندی (وفات:۲۵۰ هـ ق)؛ أبیبکر رازی، فیلسوف و پزشک بهنام تاریخ اسلام، (وفات:۳۱۱ هـ ق)؛ ابوالعلاء معرّی، شاعر و اندیشهورز (وفات: ۴۴۹ هـ ق). وجه مشترک میان این شخصیّتها ایناست که همۀ آنها در زمان زندگیشان- و پس از درگذشتشان نیز- به الحاد و زندیقیگری متهم شده اند.