پس از کشتهشدن ملا اختر محمد منصور رهبر پیشین طالبان در خاک پاکستان مباحث زیادی در پیوند با آیندۀ این گروه و سرنوشت جنگ و صلح در افغانستان بهمیان آمده است. دوام غایلۀ شورشگری، حملههای مرگبار هراس افگنانه و گسترش دامنۀ ناامنی و بی ثباتی در کشور، پرسشهای زیادی را ایجاد کرده و افکار عمومی مردم را در کشور در یک دورنمای مبهم از آینده با نگرانی و احساس ناامنی همراه ساخته است.
کانون اصلاحات، بهروز سهشنبه، چهارم جوزای ۱۳۹۵ میزگرد تحلیلی را زیر عنوان «مرگ ملا منصور و دورنمای جنگ و صلح در افغانستان» برگزار کرد.
دراین میزگرد، آقایان جاوید کوهستانی، وحید مژده، آگاهان مسایل سیاسی و امنیتی منطقه، داکترعمر شریفی پژوهشگر و عبدالمجید اسکندری کارشناس روابط بینالمللی اشتراک داشتند و حشمت رادفر مشاور رسانهیی ریاست اجراییه گردانندگی این بحث را بهعهده داشت.
در این میزگرد مهمانان، روی مناسبات درون ساختاری طالبان، نقش استخبارات منطقه، موقف پاکستان، سرنوشت گفتگوهای چهارجانبه و دورنمای امنیت و ثبات در افغانستان و منطقه پساز مرگ ملا منصور بحث کردهاند.
آقای رادفر در مقدمۀ این میزگرد، با بیان اینکه کارزار مبارزه با تروریزم از سال ۲۰۰۱ تا اکنون با فراز و فرودهای زیادی همراه بوده است. همچنان آقای رادفر، غیر قابل پیش بینی بودن وقایع و رویدادها و حتا موضعگیری طرفهای درگیر و شریکان منطقهیی و بینالمللی مبارزه با تروریزم را از بارزترین ویژگیهای این کارزار پیچیده و چند بعدی عنوان کرد.
“در شامگاه اول می سال ۲۰۱۱ هنگامی که باراک اوباما، با اعلان خبر کشته شدن اسامه بن لادن رهبر شبکۀ القاعده توسط کماندوهای امریکایی در پاکستان، بهپیروزی کشورش در برابر تروریزم اذعان کرد، این گمانه قوت گرفت که امریکا و شرکای بینالمللی آن تا رسیدن به اهداف شان که همانا شکست شبکۀ القاعده و افراطیت مسلح در دنیا نزدیک شده است، اما وقایع بعد از آن بسیاری از خوشبینیهای ایجاد شده از این رهگزار را بهچالش کشید”.
رادفر افزود، خبر مرگ ملا عمر رهبر طالبان در ۲۹ جولای ۲۰۱۵ پس از دو سال، پیچیدگی موضوع را بیشتر ساخت. این خبر هنگامی پخش گردید که خشونتها، در افغانستان و منطقه روبه افزایش بود و دولت اسلامی (داعش) بهعنوان گروه نوظهور سیاسی ایدیولوژیک در نقش رقیب بالفعل گروه دهشت افگن طالبان عرض اندام کرده بود.
بهگفتۀ مشاور ریاست اجراییه، با اعلام خبر مرگ ملا منصور که پس از تنشهای درون گروهی سکان رهبری طالبان را به عهده گرفته بود دورنمای اوضاع امنیتی در افغانستان و منطقه را پیچیدهتر ساخت.
آقای جاوید کوهستانی، تحلیلگر امور سیاسی و نظامی در بارۀ اوضاع و فعالیتهای گروه طالبان در تداوم یکنیم دهۀ گذشته چنین گفت: “طی مدت ۱۵ سال خوشبتخانه استخبارات افغانستان، رسانههای داخل کشور و رسانههای بیرونی پیگیر این مسأله بودند، که چشم شان از فعالیتهای گروه طالبان بدور نماند. هرچند پاکستانیها تلاشهای زیادی داشتند که عرصۀ فعالیتهای طالبان را در خاک پاکستان از دید رسانهها و سازمان استخباراتی گشور پنهان نگهدارند؛ اما دسترسی نهادهای استخباراتی به اطلاعات ازعقبههای حمایتی این گروه تا حدودی قضیه را روشن ساخته است”.
به باور آقای کوهستانی، طالبان امروزی با ارتباطی که با شبکههای استخباراتی بهویژه استخبارات پاکستان و کسب تجارب جنگی از سازمان استخباراتی آن کشور شیوههای عملیاتی تشکیلات و قابلیتهای جنگی شان تغییر کرده و جهت تخریب افغانستان مراکز تصمیم گیری متعددی در نقاط مختلف پاکستان زیر نام شوارهای پشاور، کویته و… ایجاد کرده است.
آقای کوهستانی، قاچاق مواد مخدر را از منابع مهم تمویل طالبان عنوان کرده، گفت: ۵۰ درصد جنگهای طالبان در اینسالها بهمنظور تسهیل مدیریت ترافیک مواد مخدر صورت گرفته است.
آقای کوهستانی، ملا اختر محمد منصور را از قاچاقبران کلان مواد مخدر از گذشتهها تا اکنون دانسته، گفت: از زمانیکه او وزیر وزارت هوانوری طالبان در کابل بود در مدیرت ترافیک مواد مخدر دست داشت.
به باور آقای کوهستانی، یکی از دلایلی که سبب شد، روی گزینش ملا منصور اختلاف نظر بوجود بیاید، پنهانکاری مرگ ملاعمر از سوی او بود.
آقای کوهستانی علاوه کرد، اختلافات درونی طالبان و ارتباط آنها باسازمانهای استخباراتی منطقه، بهویژه روسها از موضوعاتیاند که گمانهزنیها را در پیوند با کشته شدن ملا منصور تقویت می کند. با کشته شدن ملا اختر محمد منصور، ممکن است جانشین پس از او، رویکرد نرمی اختیار کنند و وارد گفتگوهای صلح شوند؛ چون: در دوارن حکومت حامد کرزی شیوۀ برخورد با طالبان بسیار نرم بود و حالا سیاست حکومت وحدت ملی نسبت به آنان تغییر کرده است.
آقای وحید مژده تحلیلگر مسایل سیاسی در پاسخ به این پرسش که پس از مرگ ملا منصور در تصامیم استخبارات منطقه و پاکستان چه تغییراتی به میان خواهد آمد؟ گفت: ملا منصور را یکی از چهرههای میانه رو طالبان بوده که دفتر سیاسی این گروه را برای گفتگوهای صلح ایجاد کرده است.
آقای مژده، با رد این دیدگاه را که طالبان کاملن در اختیار سازمان اسختبارات پاکستان قرار دارند، گفت: ملا منصور با پا درمیانی ایران با استخبارات روسه وصل شده بود که این موضوع باعث شد پاکستان منافع خود را در خطر ببینند و بههمین دلیل آی اس آی در هدف قرار دادن موتر حامل منصور توسط هواپیمای بدون سرنشین امریکایی همکاری کند.
آقای مژده با استناد بهسخنان جنرال حمید گل در یکی از رسانههای پاکستانی مبنی بر این که دفتر قطر منافع پاکستان را برآورده کرده نمیتوانست، گفت: پاکستانیها از حذف منصور راضی بودهاند.
به پندار آقای مژده، مهترین نکته برای رسیدن بهصلح در افغانستان پاسخ دادن بهاین سؤالها است؛ “آیا طالبان در رابطه شان با خارجیها، از سوی آنها کنترول میشوند و یا بهگونۀ تحت نفوذ شان هستند؟.
داکتر عمر شریفی تأثیرات مرگ ملا منصور روی روند صلح، و گفتگوههای چهارجانبه را ارزیابی کرد. او برخلاف آقای مژده باور دارد که طالبان از بدو تأسیس بهعنوان یک گروه مرموز و پیچیده عمل کردهاند که نقش سیستماتیک پاکستان در ایجاد، تمویل و تجهیز این گروه را نمیتوان انکار کرد. به باور آقای شریفی هرچند از سوی حکومت افغانستان تلاش های برای پیوستن طالبان به روند صلح صورت گرفته است این موضوع باعث شده که پروسه صلح به پیچیدهگیهایی همراه شود.
او گفت: تا زمانیکه دفتر قطر باز نشده بود، برخیها در تلاش اثبات این مسأله بودند که طالبان یک پدیدۀ مستقل اند؛ اما متأسفانه این ادعا پس از دفتر قطر بی اساس ثابت شد.
آقای شریفی افزود، بعد از کشته شدن ملا منصور تا اکنون ۱۱ مقالۀ بینالمللی در این رابطه منتشر شده است که این مقالهها سه موضوع را برجسته می سازد:
۱ – با مرگ ملا اختر محمد منصور پروسۀ صلح دفن شد.
۲ – ملا اختر محمد منصور مانع گفتگوهای صلح بود.
۳ – مرگ ملا اختر محمد منصور هیچ تغییر و اختلالی در شیوۀ رفتار و نحوۀ عملیاتهای جنگی آنان وارد نمیکند.
آقای شریفی افزود، مرگ منصور در بُعد سیاسی ممکن اصطکاک ایجاد کند؛ اما در بُعد نظامی چون جنگ توسط حلقات استخباراتی مدیریت میشود کدام خللی وارد نخواهد شد.
شریفی در رابطه به دورنمای صلح در افغانستان گفت: طالبان دیگر آن برتری روحی و معنوی را که برای خود در گذشته ترسیم کرده بودند اکنون از دست دادهاند، مرگ ملا محمد عمر؛ پنهان نگهداشتن اختلاف برسر جانشینی او و کشته شدن ملا اختر محمد منصور از موضوعاتی اند که میتواند آنانرا به این نتیجه برساند، که صلح یگانه گزینۀ معقول و منطقی با حکومت افغانستان می باشد که باید از جنگ دست کشیده و قانون اساسی کشور را بپذیرند.
آقای مجید اسکندری در پاسخ بهاین پرسش که پس از مرگ ملا منصور دورنمای صلح و جنگ در افغانستان و منطقه چگونه شکل خواهد گرفت، گفت: تاریخ افغانستان پر از حوادث غمانگیز و عبرتبار است که بنیاد آنرا دو مسألۀ اساسی تشکیل میدهد و آیندۀ امنیت و ثبات در کشور در گرو این دو مسأله است:
- سیاست غیر عادلانه داخلی.
- سیاست غیر ملی و نامتوازن خارجی.
آقای اسکندری افغانستان را کشور منحصر بفرد در دنیا عنوان کرده، میگوید: این کشور
سرزمین اقلیت هاست و اکثریت مشکلات دیروز و امروز کشور به همین دو واقعیت برمیگردد.
با باور آقای اسکندری، جنگ تمثیل قدرت است که یک جانب میخواهد ارادۀ خود را از راه زور بهجانب دیگر اعمال کند که دارای سه مرحله اساسی است:
- مرحله دفاع ستراتیژیک
- مرحلۀ بنبست
- مرحله تعرض استراتیژیک
با عقیدۀ این دیپلومات پیشین، جنگ کنونی افغانستان با شورشیان در مرحلۀ دومی یا بن بست قرار دارد.
آقای اسکندری میگوید، تروریزم عبارت از استفادۀ مداوم از خشونت علیه اهداف نظامی یا غیر نظامی برای کسب مقاصد سیاسی جهت ایجاد ترس و رعب در میان مردم و تحریک بهخشونت سیاسی و یا تحریک به واکنشهای غیر قابل تحمل می باشد که براین اساس طالبان یک نیروی دهشت افگن و خلق الساعۀ استخباراتی اند نه یک حزب یا تنظیم سیاسی.
آقای اسکندری نیز با تأکید روی این مسأله که طالبان در کشت و قاچاق مواد مخدر دست دارند و بخش بزرگی از مصارف مالی و لوژیستیکی خود را از آن طریق به دست میآورند، موارد زیر را برای شناخت پدیدۀ طالبان فهرست کرد:
- طالبان از حمایت سازمان استخباراتی پاکستان، برخی کشورهای خلیج بویژه عربستان سعودی و سازمانهای بنیادگرا و تروریستی بینالمللی برخوردارند و از آن طریق تمویل، تربیت و تجهیز میگردند.
- نابودی و شکست قطعی طالبان به نفع تحقق سیاستهای راهبردی درازمدت کشورهای بزرگ جهان نیست.
- طالبان با تحریک عصبیتهای قومی توانستهاند حمایت برخی از قبایل دوطرف خط دیورند را کسب کنند.
- در درون دولت افغانستان بخصوص در هیرارشی رهبری، آنها نمایندگان و مدافعین خود را دارند.
آقای اسکندری با ابراز نگرانی از این که دولت افغانستان و ایالات متحده هنوز تعریف مشخصی از دوست و دشمن ندارند میافزاید: افغانستان طی پانزده سال هرگز وارد مذاکرۀ جدی با پاکستان نشد، به محو کشت کوکنار اصلن توجه نکرد و در بهبود زندگی مردمان مناطق قبایلی نه از بُعد اقتصادی- اجتماعی و نه در بُعد آموزشی اقدامات لازم انجام نداد.
آقای اسکندری با بیان اینکه کشته شدن ملا اختر تأثیرات خود را در صفوف طالبان بجا خواهد گذاشت ولی این تاثیر به حدی نیست که باعث ختم جنگ و مخاصمت طالبان با دولت افغانستان گردد چون طالبان دارای ارادۀ آزاد نیستند. کلید جنگ و صلح نه در دست طالبان بلکه در دست سازمان استخباراتی پاکستان است.
به باور سکندری، اینجا جنگ بر سر منابع ثروت است. بزرگترین این منبع، مواد مخدر میباشد. به عبارت دیگر، جنگ افغانستان جنگ تریاک است. تروریزم، دهشت افگنی، بنیادگرایی، مافیای مواد مخدر و فساد اداری همزاد همدیگراند. تا زمانیکه منبع تمویل جنگ که همانا کشت کوکنار و تولید تریاک و هرویین است نابود نگردد جنگ در افغانستان پایان نخواهد یافت.
آقای سکندری در فرجام این گونه از بحث نتیجه گیری کرد که “برای رسیدن به صلح حکومت افغانستان بهیک سیاست عادلانۀ داخلی و سیاست متوازن خارجی و دیپلوماسی فعال نیاز دارد. چنان سیاستیکه همه مردم افغانستان بدون در نظر داشت تعلقات قومی، مذهبی، عقیدتی و جنسیتی خود را در حاکمیت شریک بدانند و حکومت را نمایندۀ خود بپندارند و به همۀ قدرتهای جهانی و منطقهیی دست دوستی دراز کنیم، حاکمیت و تمامیت ارضی همسایگان خود را احترام بگذارند و از آنها نیز چنین توقع داشته باشند.
در این میزگرد، مهمانان برنامه به پرسشهای اشتراک کنندگان در پیوند با ابعاد مختلف موضوع پاسخ ارایه کردند.
کنشکا محجوب